کتاب پایان ماموریت
انتشارات : دفتر نشر معارف

کتاب «پایان ماموریت» در ۱۴۰ برش داستانی تنظیم شده که از ابتدای تولد تا زمان شهادت آیت‌الله رئیسی به تحریر آمده است. در این کتاب به فراز و نشیب‌های زندگی این شخصیت پرداخته و زوایای زندگی وی را از زبان خودشان روایت می‌شود. این کتاب به صورت داستانی در قالب ۲۰۰ صفحه چاپ شده است. از برش اول تا برش ۱۳۵ (قبل از سقوط بالگرد) به زبان اول شخص و ۵ برش آخر که مربوط به شب تاریخی انتظار مردم ایران بود به قلم سوم شخص روایت شده است. کل اثر در ۷ فصل تنظیم شده است.

برشی از کتاب:

مادرم دستانم را محکم گرفته بود تا در میان جمعیت گم نشوم. صحن به صحن را طی کردیم تا به کفشداری رسیدیم. رو به روی کفشداری ایستاد، جمله‌ای را زیر لب گفت و قطرات اشکی که انگار از قلبش بر می‌خواست روی صورتش جاری شد.

کفش‌های کهنه‌مان را به کفشداری داد، خم شد پیشانی‌ام را بوسید و گفت: سید ابراهیم! اینجا امن‌ترین نقطه دنیاست، هر وقت دلت گرفت، مشکلی داشتی و درهای دنیا به رؤیت بسته شد به اینجا بیا.

_ مادر جان! اینجا چه کسی دفن شده؟

_ کسی که هرچه ما داریم به برکت وجود اوست.

_ فقط هرچه ما داریم؟

_ نه پسرم! هرچه همه دارند به برکت صاحب این حرم هست.

_ مادر! دلم برای پدر تنگ شده.

_ صاحب این حرم، از پدر هم برای تو دلسوزتر و مهربان‌تر است.

_ با رفتن پدر تکلیف ما چه می‌شود؟

_ امام رضا همیشه حواسش به ما هست.

پس از آن، لباسی را که تا کرده بود از زیر چادر درآورد و با لبخندی پر از مهر گفت: پسرم! دوست دارم بعد از پدرت، این پیراهن طلبگی را همیشه بپوشی.

مادر مشغول به صحبت بود که خادمی چراغ به دست از کنار ما عبور کرد و من که نگاهم به او گره خورده بود، به چشمان مادر نگاه کردم و گفتم: مادر! من دوست دارم طلبه و مثل این آقا خادم امام باشم.

3.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x