عنوان: جوان و انتخاب بزرگ
مولف: اصغر طاهرزاده
تعداد صفحه: ۶۴
انتشارات: لب المیزان
از آنجایی که دوران جوانی، جدّیترین دوران زندگی هر انسانی است و جوانان باید در دوران جوانی با ابعاد جدّی زندگی روبهرو شوند، و با توجه به اینکه «تربیت باید گرم و جدّی» باشد و نه سطحی و غیر جذاب، این انتشارات تصمیم گرفت مباحثی را که استادطاهرزاده با جوانان در میان گذاردهاند، طی چند کتاب منتشر نماید تا: اولاً: نسل جوان جامعة ما به بهانة اینکه باید به جوانان سختگیری نکرد، از معارف حقیقی و جدّی محروم نماند. ثانیاً: روشن شود که میتوان با جوانان، معارف جدّی را با زبان روان مطرح کرد و روح جوانان را در جهتی عمیق سیر داد.
در این کتاب سه بحث زیر مطرح است:
1- جوان و انتخاب بزرگ در زندگی: که سعی شده است جوانان عزیز متوجه باشند چگونه میتوانند در دوران جوانی انتخابهای خود را تا قیامت و ابدیت خودشان وسعت دهند تا همواره در نشاط جوانی باقی بمانند.
2- من کو؟: در این بحث با زبانی ساده و با مثالهایی در خور فهم جوانان، بحث مجردبودن روح مطرح شده است که مبنای بسیاری از معارف دینی است.
3- تأثیر روح در حرکات ورزشی: از آنجایی که امروز ورزش کردن یک ضرورت است و از طرفی خطر حضور انگیزههای غلط، ورزش را از نتیجهای که شخص میتواند بهدست آورد، ساقط میکند؛ در این بحث سعی شده انگیزههای صحیح ورزش مدّ نظر قرار گیرد تا اولاً: جوانان ارادة دائمی برای ورزش کردن داشته باشند. ثانیاً: بتوانند از ورزش کردن، نتایج معنوی و روحانی ببرند.
خلاصه ای از بخش اول کتاب:
این یک قاعده است که انسان به اندازهای که صحیح فکر کند، صحیح عمل میکند. به همین جهت، آنهایی که خیلی کارکناند، ولی خوب فکر نمیکنند، کارشان ضد خودشان میشود. درواقع "کار" به تنهایی کارساز نبوده، و تفکر هم نیاز است و البته تنبلی هم کار ساز نمیباشد.
انسان ها در زندگی سه مرحله دارند: کودکی، جوانی و پیری. خصوصیات مرحله کودکی و پیری، طوری است که انتخابهایشان معمولا محدود و سطحی است. روحیه هر انسانی را انتخابهایش مشخص میکند، پس جوان کسی است که انتخابهای بلند میکند؛ این یک قانون است، وگرنه یا کودک است یا پیر!
حال اگر جوانی تمام انتخاب و آرزویش این باشد که مثلا بتواند در کنکور قبول شود، آیا این انتخاب برای او یک انتخاب بزرگ است؟ امثال این انتخابها هیچ کدام بد نیست! ولی در شان یک جوان نیست، از همین رو شکست خورده و مایوس میشود.
اگر جوانی، قبول شدن در کنکور را انتخاب بزرگ خود بداند، یعنی هدف اصلیاش این است که برود دانشگاه، خوب وقتی دانشگاه رفت، باید واحد درسی بگیرد، و بعد واحدها را بگذراند، بعد چی؟! بعد فارغالتحصیل شود و شغلی پیدا کند و بعد ازدواج کند و بچهدار شود، بعد چی؟! بچههایش بزرگ شوند و آنها را به مدرسه و دانشگاه بفرستد و شغلی برای آنها پیدا کند، بعد آنها را زن بدهد و یا به خانه شوهر بفرستد، بعد چی؟! بعد هم ... . حال آیا این واقعا یک انتخاب بزرگ برای زندگی است؟! بحث بر سر این است که آیا ما حق داریم امری چنین محدود را انتخاب بزرگ زندگیمان قرار دهیم.
جوان کسی است که اولا انتخابهایش واقعی است، ثانیا؛ انتخاب بزرگ میکند. انسان ابدی اگر انتخاب بزرگ نکند، به عمر و جوانیش خیانت کرده است. آن وقت چه میشود؟ یاس او را فرا میگیرد، چون جواب نیاز روحی خود را نداده است. مثلا اگر شما یکی دو سال هر روز بنشینید کارتون ببینید، اولش خوشتان میآید، ولی بعد از یکی دو ساعت دیگر دلتان شور میزند، نگاه کردن به کارتون را رها نمیکنید، مینشینید و میبینید، حاضر هم نیستید بقیهاش را رها کنید. اگر یکسال و بعد چند سال هم همین کار را کردید، بعد میبینید یک غم شدیدی شما را فراگرفته، نمیدانید چه کنید، شدیدا اخمو، بداخلاق، تندخو، پرخواب، تنبل و غیربشاش خواهید شد.اما آیا میدانید برای چه؟؟؟؟